-
برای آمدنت ...
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1395 16:21
چقدر بغض بخوانم سکوت بنویسم؟ چقدر حرف دلم را منوط بنویسم؟ ... چقدر درّه بمانم به قلّه خوش باشم؟ به پای دامنهها از سقوط بنویسم؟ چقدر دست من از پا درازتر باشد؟ برای آمدنت هی قنوت بنویسم؟ چه میشود که بیایی و شعرهایم را به خط بوسه به زیر گلوت بنویسم؟ و یا به جوهری از رنگ سیب روی لبت دو آیه از لب خود، از هبوط بنویسم به...
-
شاهنامه فردوسی ورزش در ادبیات ایران زمین(مقاله)
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1395 15:08
فردوسی و شاهنامه، دو نامی که بزرگی را در ذهن تداعی می کند و ریشه دار بودن و غنای فرهنگی و هویت داشتن ملتی را فریاد. بدون شک سختن گفتن درباره شخصیتی همچون فردوسی و اثری بزرگ چون شاهنامه کاری نیست که در این مجال و مقامی بگنجد و از قلم همچو منی با بیانی الکن ساخته باشد. اما اگرجرأت و جسارت قلم زدن در این باره را ندارم...
-
آه است ...
دوشنبه 23 فروردینماه سال 1395 16:21
1- آه است خیابان به خیابان به لبم از این همه بی تفاوتی در عجبم تو مثل مسافری که دیرش شده است من مثل چراغ قرمز نیمه شبم 2- ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من ای حسرت روزهای شیرین در من بی مهری انسان معاصر در توست تنهایی انسان نخستین در من
-
حماسه دینی ـ بت شکن بابل
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1395 16:18
حماسه در عربی از ماده حمس یحمس حمساً، به معنای دلاوری و استواری در کار یا به معنای به خشم و به هیجان آوردن کسی است. حمس (با ضمه عین الفعل) معنی مطاوعه دارد. یعنی دلیر و بی باک شد. حمس و حمیس به عنوان صفت و به معنای شجاع و دلاور است. اما در فارسی «حماسه» یک اصطلاح است و به معنای کاری پهلوانی و خارق العاده که موجب تحولی...
-
بچه ها عاشق شعر هستند
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1395 16:16
کتاب خواندن برای بچه ها باید از سنین خیلی پایین باشد چون اگر در دوره کودکی به کتاب علاقه مند شوند، در بزرگسالی هم برای افزایش آگاهی در هر زمینه و پر کردن اوقات خود به کتاب پناه خواهند برد... حتی برای بچه های زیر یک سال هم کتاب های قابل شستشوی پلاستیکی که کاملا شبیه کتاب های معمولی است و شامل اشکال حیوانات با رنگ های...
-
چقدر بغض بخوانم ...
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1395 15:16
چقدر بغض بخوانم سکوت بنویسم؟ چقدر حرف دلم را منوط بنویسم؟ ... چقدر درّه بمانم به قلّه خوش باشم؟ به پای دامنهها از سقوط بنویسم؟ چقدر دست من از پا درازتر باشد؟ برای آمدنت هی قنوت بنویسم؟ چه میشود که بیایی و شعرهایم را به خط بوسه به زیر گلوت بنویسم؟ و یا به جوهری از رنگ سیب روی لبت دو آیه از لب خود، از هبوط بنویسم به...
-
چشمش ...
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1395 15:14
چشمش اگرچه مثل غزلهای ناب بود چون شعر اعتراض لبش پر عتاب بود معجون جنگ و صلح و سکوت و غرور و غم بانوی نسل سومی انقلاب بود مغرور بود، کار به امثال من نداشت محجوب بود، گرچه کمی بد حجاب بود با چشم می شنید، صدایم سکوت بود با چشم حرف می زد، حاضر جواب بود کابوس من ندیدن او بود و دیدنش آنقدر خوب بود که انگار خواب بود
-
ورزش در ادبیات (مقاله)
شنبه 21 فروردینماه سال 1395 15:13
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد ادبیات غنی و دیرپای ایران اسلامی سرشار از آثار درخشان ادبی، با محتوای فرهنگی، معنوی و اخلاقی است. بخصوص در زمینه تربیت بدنی، حفظ تندرستی و سلامت جسم و روح و ارزش دادن به توانایی های انسان و به خدمت گرفتن آن در جهت حفظ صیانت انسان دارای نشانه ها، الگوها، حکایت ها، روایت...
-
طنز حافظ (دکتر شفیعی کدکنی)
دوشنبه 16 فروردینماه سال 1395 10:50
هرکس اندک تاملی در شعر حافظ داشته باشد به نیکی دریافته است که یکی از برجسته ترین ویژگی های شعر او لحن طنزآمیز کلام اوست. مثلن در این بیت: یا رب آن زاهد خودبین که به جز عیب ندید / دود آهیش در آیینه ی ادراک انداز اگر در رابطه ی معنایی کلمه های (خودبین) و (به جز عیب ندید) اندکی تامل داشته باشیم، متوجه می شویم که حافظ می...
-
زبان فارسی، تاریخ، نوزایی و فراگیری آن
دوشنبه 16 فروردینماه سال 1395 10:47
بر پایه ی آزموده ها می توان گفت که فراگیری زبان فارسی برای بسیاری از ایرانیان، پس از بیرون آمدن از دامان مادر، در روند آموزش های نا بسامان ِ پس از آن، به بیراهه می افتد و مگر برای برخی از آنان، که به نسبت اندک هستند، برای بسیاری دیگر ( اگر چه حتا از آموزش ها و آگاهی های ویژه ی دیگری برای کسب و کار خود برخوردار می...
-
جایگاه سیاسی زبان فارسی
دوشنبه 16 فروردینماه سال 1395 10:45
در این صفحه، مراد از گشودن باب گفتگو پیرامون قلمروهای گوناگون زبان فارسی، نه تنها انگشت نهادن بر اهمیت آشنا شدن همه سویه، یادگیری درست و کاربرد شایسته ی زبان فارسی برای دوستداران زبان فارسی و نیز یاری رساندن به ادامه ی کار نوزایی این زبان، بلکه از دیدگاه سیاسی همچنین نمایش افزودگی روزافزون آن خودآگاهی سیاسی در به...
-
بازتاب فرهنگ باستانی ایران در ادب فارسی (مقاله)
دوشنبه 16 فروردینماه سال 1395 10:30
ایرانیان در روزگار باستان، پدیدآورندگان ِ فرهنگ و ادبی گسترده و گران مایه بودند که امروز بخشی از داده های آن را در دست داریم و از بخش های ناپدیدشده ی آن نیز نشانه ها و اشاره ها و نام ها و گاه گُزینه هایی به ما رسیده است. مجموعه ی نام بُردار به اوستا، بزرگ ترین و کهن ترین یادمان ِ فرهنگی ِ نیاکان ماست که در آن، همه ی...
-
تقدیم تو هزاره ی من
شنبه 24 بهمنماه سال 1394 16:22
چشمم به حرف آمده و بی قرار، لب کی بشکند سکوت مرا بی گدار، لب تقدیم تو هزاره ی من! یک هرات چشم نا قابل است سهم تو یک قندهار، لب "بودا" دل من است که تخریب می شود بوسه است مرهم دل ومرهم گذار: لب می رقصمت چنین که تویی در نواختن نی : لب، کمانچه : لب، دف و چنگ و دوتار: لب در حسرتم که اول پائیز بشکفد بر شاخه ات...
-
بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟
شنبه 24 بهمنماه سال 1394 16:20
با من برنو به دوش یاغی مشروطه خواه عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟ با من تنها تر از ستارخان بی سپاه موی من مانند یال اسب مغرورم سپید روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق کنده ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود...
-
چشم وا کن !
شنبه 24 بهمنماه سال 1394 16:18
چشم وا کن ! تا طلسم هرچه جادو بشکند! لب گشای از هم که بازار هیاهو بشکند! گیسوانت را بیفشان دختر دریا ! که موج – عرشه را همراه با سکان و پارو بشکند! خوُد را بردار از سر ! باز کن از تن زره! تا صف جنگاوران بازو به بازو بشکند! هر چه محکم باشم اما یک نگاهت کافی است تا که کوه طاقتم از هر دو زانو بشکند! تا سلامت رد شوم یک دم...
-
حرف اول، برای آزادی
شنبه 17 بهمنماه سال 1394 15:06
بچه ها روز انتخابات است انتخابات مملو از شادی روز، روز عقیده و رای است حرف اول، برای آزادی این من و تو به پای هم باید آسمان را پر از ستاره کنیم باز در راه پاک این کشور بی گمان بیعتی دوباره کنیم آفرین بر شما بر این ملت قلبهاتان چه صاف و ساده و پاک شور و شوقی عجیب در سرتان پاسدار همیشه این خاک آفرین بر حضور گرم شما...
-
انتخابات ...
شنبه 17 بهمنماه سال 1394 15:00
به گمانم که آب و نان داری... که فقط حرف و گفتمان داری گفتمان کار خوب و نیکویی است چیز دیگر به غیر از آن داری؟! مثلاً طرح یا که برنامه یا نه! اصلاً بگو توان داری؟ در صفای تو شک ندارم من نه فلانیّ و نه فلان داری! نور ایمان ز چهرهات پیداست بر جبین از خدا نشان داری تا نگردد ریا، به پیشانی موی چتری چو سایهبان داری! در...
-
مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1394 10:13
مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست هفت قرن است در این مصر فراوانی نیست به زلیخا بنویسید نیاید بازار این سفر، یوسف این قافله کنعانی نیست حال این ماهیِ افتاده به این برکه خشک حال حبسیهنویسی است که زندانی نیست چشم قاجار کسی دید و نلرزید دلش بشنوید از من بیچشم که کرمانی نیست با لبی تشنه و بیبسمل و چاقوئی کند ما که رفتیم...
-
خواستی جاذبه ات را...
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1394 10:10
آمدی گریه کنی شعر بخوانی بروی نامه ای خیس به دستم برسانی بروی در سلام تو خداحافظی ات پیدا بود قصدت این بود از اول که نمانی بروی خواستی جاذبه ات را به رخ من بکشی شاخه ی سیب دلم را بتکانی بروی جای این قهوه ی فنجان که به آن لب نزدی تلخ بود این که به جان لب برسانی بروی بس نبود اینهمه دیوانه ی ماهت بودم؟ دلت آمد که مرا سر...
-
چشمهای تو...
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1394 10:08
چشمهای تو چه زیباست خدا رحم کند ماه هم محو تماشاست خدا رحم کند روی دیوار بلند دل بیایمانم سایهی وسوسه پیداست خدا رحم کند جای مهتاب به آن چشم نگاهی بکنید ماه مجنون شده لیلاست خدا رحم کند شانهام خم شده از بار گناه و تردید دوزخ عشق همین جاست خدا رحم کند ننگ بر نام اگر از تو مرا دور کند عصر من عصر زلیخاست خدا رحم کند...
-
این قلب تیرخورده
دوشنبه 28 دیماه سال 1394 10:10
مثل کبــــوتری کـــه اسیـــر درخت نیست این عشق بی بهانه نگاهش به تخت نیست تنهــــا مرور دست تــــو را خواسته دلش پیراهنی که حق دلش چوب رخت نیست می میرم از نبودنت و صبـــــر مــی کنـــــم مرگ آن قدر که شایعه کردند سخت نیست می میرم و هنـــوز تـو باور نمـی کنی می میرم و هنوز خیال تو تخت نیست این قلب تیرخورده که یک واقعیت...
-
زیــــــر پـــا لگد شده ام
دوشنبه 28 دیماه سال 1394 10:08
شبیـه مورچـــــه ای زیــــــر پـــا لگد شده ام و مدتی است که حس می کنم جسد شده ام بــــرای من کـــــــــــه دروغ بزرگتان بودم سعادتی است که امروز مستند شده ام من از شبی که به پوچیم طعنه زد شیطان- به خــویش آمدم امروز اگــــر عدد شده ام از آن شبی که مسیر خدا دوتا می شد اسیــر حیله ی هر پـــای نابلد شده ام شبیه نیمه ای...
-
همخوابه ی فراق تو مجنون ندارد
چهارشنبه 27 آبانماه سال 1394 14:08
آتش زبانه می کشد از هیزم ترم می سوزم ودوباره تو را نام می برم می سوزم ونگاه تو اسطوره می شود در ذهن خاک خورده ی تاریخ باورم همخوابه ی فراق تو مجنون ندارد و آبستن جنون شده لیلای بسترم شب باتو مست عشق تو لایعقل تو و تا صبح مثل شب پره دور تو می پرم آتش همیشه شعله ور ومن کنار آن هیزم برای سوختنم کم می آوری...
-
در شرجی نگاه تو ...
چهارشنبه 27 آبانماه سال 1394 14:07
وقتی درست لحظه ی ویرانی منی تنها پناه بی سر و سامانی منی پرپیچ وخم نه،درهم وبر هم پراز هراس مثل خطوط مبهم پیشانی منی صدبار گفته ام که چرا وچطور در شبهای شعر ،شور غزل خوانی منی؟ با خنده ها ی تلخ وصمیمی ت باز هم شیرین شبیه لهجه ی کاشانی منی! در شرجی نگاه تو لبهای تشنه ام دلخوش به این نشسته که بارانی منی توی تمام کوچه و...
-
حسّی غریب دارد وطعمی عجیب تر
چهارشنبه 27 آبانماه سال 1394 14:05
حسّی غریب دارد وطعمی عجیب تر انگار از بهشت رسیده، نه! سیب تر! تا بوسه ای از او شده یُحیی ولا یُمیت عیسای تازه ای ست ولی بر صلیب تر ایمان به باد می دهد وکفر مطلق است چشمان بیقرار و لبش دلفریب، تر ! عطر تنش که هست کسی گم نمی شود نزدیک مثل پیرهن اما غریب تر هرگز نخواه مثل همه- ساکت وصبور- صد بار از نیامدنش نا شکیب تر...
-
بی تو...
چهارشنبه 27 آبانماه سال 1394 14:03
بی تو حال روح بیتابم فقط تغییر کرد! علت تحلیل اعصابم فقط تغییر کرد! من اثاث خانه را یک یک عوض کردم، ولی – خانه آن خانه ست، اسبابم فقط تغییر کرد! بین عشق آسمانی و زمینی فرق نیست! قبله ثابت ماند، محرابم فقط تغییر کرد! از «ده شب» رفت تا نزدیکهای «پنج صبح» در نبودت ساعت خوابم فقط تغییر کرد! «عاشق بیچاره»، «مجنون روانی»،...
-
دلیل بودن یک حس خوب یعنی تو
چهارشنبه 27 آبانماه سال 1394 13:58
شراب سینه ی تنگ غروب یعنی تو و هر چه هست در این چارچوب یعنی تو بهانه داده به دستم دوگونه ی سیبت ! دعای حاجت اغفر ذنوب یعنی تو برقص تا که برقصد به عشق تو امواج نشاط مردم اهل جنوب یعنی تو قسم به صبح و به مشق قلم که خواهد گفت به نام عشق که هر چیز خوب یعنی تو دمیده از نفست یا محول الاحوال یقین شده است بهار قلوب یعنی تو ,...
-
بار سفر مبند دلم شورمیزند
چهارشنبه 6 آبانماه سال 1394 05:56
آقا چه شد که حج شما نیمه کاره ماند؟ شبهای شهر مکه چرا بی ستاره ماند؟ بار سفر مبند، دلم شور می زند گویا قیامت است،مَلک صور می زند من خواب دیده ام، سرتان را به نی زدند گرگان تشنه، زوزه کشان لب به مِی زدند دیدم نسیم شانه به گیسوت می زند مَرهم به زخم گوشه ی ابروت می زند دیدم تو را به نیزه شه میگسارها هو می کشند دوروبرت نی...
-
من بمیرم ، عرق شرم ب پیشانی توست
چهارشنبه 6 آبانماه سال 1394 05:54
مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند گرد و خاکی شد و از خیمه دوتا آینه رفت ماه از میسره ، خورشید هم از میمنه رفت ناتوانم که مجسم کنم این همهمه را پسر ام بنین و پسر فاطمه را قمر هاشمی از اصل و نَسَب می گوید دیگری هم اَنا قتّالُ عرب می گوید پرده افتاده و پیدا شده یک راز دگر سر زد از هاشمیان...
-
سهم چشم هایم
چهارشنبه 6 آبانماه سال 1394 05:47
اگر می شد برایت می نوشتم روزهایم را و سهم چشم هایم را،سکوتم را ،صدایم را اگر می شد برای دیدنت دل دل نمی کردم اگر میشد که افسار دلم را ول نمی کردم دلم را می نشانم جای یک دلتنگی ساده کنار اتفاقی که شبی ناخوانده افتاده همیشه بت پرستم , بت پرستی سخت وابسته خدایش رارهاکرده به چشمان تودل بسته تو هم حرفی بزن ،چیزی بگو،هر چند...